مهدی طهماسبی/ ۳۱ فروردین ۱۳۹۶، از روزهای به یاد ماندنی تاریخ معاصر است. تاریخی بودن این روز، از آن جهت است که از فردای آن، دلسوزان انقلاب و اندیشمندان جوان انقلابی، فارغ از نظراتشان نسبت به احمدینژاد، در یک موضوع بنیادین به اشتراک سوال و منظر رسیدند، و آن هم وجود تناقضات تاریخی در مشی رفتاری جمهوری اسلامی و فقر نظری در تحلیل، توضیح و نقد آن است.
آن چه که تقریبا مورد اشتراک نظر این طیف قرار گرفته، فقر نظری فلسفه سیاسی پشتیبان انقلاب و نظام، و ضعف عجیب نظریات سیاسی موجود در بدنه نخبگان انقلابی است. با توجه به این نقطه اشتراک در نخبگان، آیا وقت آن نیست که با گوش جان، صدای ناقوس مرگ انقلاب را بشنویم؟
برای پاسخ به این پرسش و پی بردن به وضعی که در آن قرار گرفتهایم، باید به بررسی بحران نظری موجود و راه رهایی از آن پرداخت، تا راه رهایی عملی نیز خود را نشان دهد.
تحولات، تولد و افول نظریهها، از موضوعات بنیادین فلسفه علم است. یکی از پاسخها و نظریات راهگشای این حوزه، نظریه انقلابهای علمی توماس کوهن، فیلسوف علم شهیر معاصر است. از نگاه کوهن، اساسا نظریات، در بستر پارادایمها شکل میگیرند. پارادایم تعریف دقیقی ندارد. اما میتوان تبیینهایی از آن ارائه داد. گاتینگ در مقاله سال ۲۰۰۹ خود در توصیف پارادایم چنین سخن میگوید:
« چه هویات بنیادینی جهان را تشکیل میدهند؟ تعاملات این هویات با یکدیگر و با تجربه ما چگونه است؟ چه سوالات و روشهای پژوهشیای در ارتباط با این هویات مجاز است؟ پاسخهای این سوالات، آن چیزی است که پارادایم را تشکیل میدهد.». در واقع پارادایم، منظومه پیشینی فهم ما از جهان و انسان و اجتماع است که به ما اجازه ورود به جهان نظریهپردازی و جعل موجودات اعتباری جدید در این جهان را میدهد.
به نظر کوهن، علوم و نظریات در بستر پارادایمهای مختص خود شکل گرفته و رشد میکنند. و دانشمندان هر علمی نیز در بستر آن پارادایم، به بسط آن علم میپردازند. در نگاه کوهن، در تاریخ هیچگاه پارادایم بدون اعوجاج و ابهامی تحقق نداشته است. و رمز امکان تحولات علمی نیز در همین نکته نهفته است.
در طول حیات نظریهها، همواره مسائلی پیش میآیند که نظریات را به چالش میکشند. این مسائل وجود دارند، اما دانشمندان عادی آن علم، ایمان خود را به نظریه از دست نمیدهند، تا این که تعداد و عمق این مسائل چنان افزایش بیابد که عملا آن نظریه دچار بحران عمومی شود. در چنین شرایطی که بحران یک نظریه و پارادایم آن عیان میشود، عملا صحت نظریه زیر سوال رفته است و شرایط به نحوی است که دانشمندان منتظر تولد نظریهای بدیل هستند که طبعا پارادایم موجود را نیز به چالش کشیده و تغییر میدهد.
در نگاه کوهن، انقلاب علمی در شرایط بحران علمی پیش میآید، و انقلاب نیز توسط دانشمندان جسوری که هم توان نظری و هم جرأت تحول را دارند، ایجاد میشود. بنابراین، دانشمندان جوانی که در زمان شکلگیری بحرانهای علمی در قلب بحران هستند، مهمترین عاملان انقلاب هستند.
به بیان دیگر، نظریهها در برخورد با مسایل زیاد، دچار بحران میشوند و دقیقا در زمان بحران، تحول علمی توسط دانشمندان جسور رخ میدهد. در نگاه کوهن، تحولات علمی لزوما به دست انسانهای نابغه نیست. بلکه تحولات علمی توسط افراد جسوری شکل میگیرند که در زمان بحران، حضوری در قلب بحران دارند. تلاش این دانشمندان (با وجود مخالفت دانشمندان علم بحرانزده) کم کم باعث جایگزینی پارادایم و نظریات جدید میشود و جامعه علمی و به تبع آن، جهان، تغییرات لازم را در پیش خواهندداشت.
واقعه ۳۱ فروردین، مسائل فلسفه سیاسی و ساختاری توفنده و فزایندهای را جلوی چشم اندیشمندان جسور و جوان انقلابی قرار داد. شدت این مسائل به نحوی بود که بسیاری از مسائل سالیان پیش را بار دیگر زنده کرد و اندیشمندان انقلابی را با بحرانی عجیب در نظریات سیاسی پساانقلاب مواجه نمود.
شرایط این روزهای بنیانهای نظری انقلاب، تماما ویژگیهای بحرانهای علمی نظریه کوهن را در خود دارد. بحران نظری، به تمامه بروز یافته و حرکت ماشین جمهوری اسلامی بر اساس آن نظریات بحران زده، هالهای از بهت و ناامیدی را برای اندیشمندان ایجاد کرده است.
اما این شرایط بحرانی، دقیقا نویددهنده تولد پارادایم جدید انقلابی و تولید نظریات جدید سیاسی در دوران نوین انقلاب اسلامی ایران است. تولد این پارادایم و نظریات مرتبط با آن، نیاز به اندیشمندان جسور دارد. و خوشبختانه این اندیشمندان جسور (طلاب و دانشجوهای اندیشمند)، کاملا در قلب بحران قرار داشتهاند و بدون برنامهریزی بالا به پایینی، خود را در مواجهه با این مسائل، به نظریهپردازان مرزشکنی تبدیل کردهاند که جرأت تغییرات اساسی در نظریات سیاسی انقلاب را کاملا دارا هستند.
از طرف دیگر باید نکته مهمی را نیز یادآور شد. در نگاه امام خمینی، انسان، نه حیوان ناطق، که حیوان عزم کننده است و فصل تمایز آن از سایر موجودات، قدرت اراده اوست. بنا بر چنین نظریهای، اصالت انسان در اصالت اراده او تجلی مییابد. بنا براین، مهمترین و اولین علم و حکمت تولید شونده در یک جامعه انسانی رو به رشد، فلسفه و حکمت اراده و عمل است که به تعبیر مصطلح، «فلسفه سیاسی» مینامیمش.
پس اگر روند نگاه امام خمینی در تاریخ انقلاب به درستی در حال طی شدن باشد، اولین علم و معرفتی که در تاریخ انقلاب باید بومی و مستقل گردد، فلسفه سیاسی است. شرایط امروز هم که انقلابِ فلسفه سیاسی را به دنبال دارد، نشانگر صحت تشخیص بحران نظری توسط اندیشمندان، و نوید دهندهٔ تولد اولین و مهمترین نظریه مرتبط با انسان در نگاه امام خمینی است.
از این منظر، ۳۱ فروردین ۹۶، روز انعقاد نطفه فلسفه سیاسی خاص انقلاب اسلامی و روز آغاز تحولات و انقلابهای علمی انقلاب اسلامی است. و این نتیجه ناگزیر است که انقلابهای علمی، منجر به تحولات اجتماعی و سیاسی در آینده ایران خواهندشد.
بر خلاف یأس نسبی در اندیشمندان انقلابی، اردیبهشت ۹۶ اولین ماه حیات انقلاب علمی انقلاب اسلامی است. تحولات آینده ایران، نتیجه نظریات تولید شونده در این بحران هستند. هر اندیشمندی که در این بازه، وارد نظریهپردازی در ساحت فلسفه سیاسی ایران اسلامی شود، به میزان مشارکت فعال خود و میزان تولید مفاهیم نظری مرتبط، سرحلقه تحولات نظریات فلسفه سیاسی آینده انقلاب را به دست میگیرد.
۳۱ فروردین، روز تولد انقلابهای علمی در نظریات مرتبط با انقلاب اسلامی است و به تعبیر دیگر، روز تولد دوباره انقلاب اسلامی ایران است. مولود این تولد، فعلا، ابراهیموار در غاری در حال رشد است، تا به بلوغ برسد و به جنگ شرک و کفر جهان بیاید. تا ثمرهاش ظهور امام عالمین شود؛ که لا ینال عهدی الظالمین ...
|