از وقتی که ایتالیا وارد اتحادیه ی اروپا شد طبق موازین آن مجبور شد کارخانه ها و منابع دولتی و اساسی و بانکهای خودش را خصوصی کند. در واقع بعلت قدرت مارک آلمان که ۳۰% قویتر از یورو بود در برابر لیر ایتالیا که ۱۰۰% ضعیفتر از یورو بود این منابع به حراج رفت. اقتصاد ایتالیا زمانی ۸۰ و زمانی حدود ۶۰% دولتی بود. پس از تعطیلی فولادسازی بزرگ ترنی نزدیک رم و تصاحب آن توسط آلمان، فولاد سازی بانیولی نزدیک ناپل هم تعطیل شد.
آخرین صنعت بزرگ فولاد ایتالیا ایلوا در شهر ساحلی تارانتو، با حدود ۱۱ هزار کارگر در خود کارخانه و رویهمرفته ۲۰ هزار کارگر و ۱۰ میلیون تن فولاد که در تمام کارخانه های گوناگون ایتالیا به مصرف میرسد، در دست سرمایه گذاران فرانسوی و هندی قرار گرفت اما اینها میخواهند تولید را نصف و ۵۰۰۰ کارگر را نیز اخراج کنند. با مخالفت دولت و سندیکاها شرکت آرسلور میتال قبل از فسخ قراداد کوره های بلند را یکی یکی خاموش و جسد کارخانه را که بزرگترین در ایتالیا هست باقی میگذارد.
بجز جنبه های سیاسی اجتماعی مساله موضوع اصلی خصوصی سازی در گلوبالیسم نو لیبرالیسم سرمایه داری جهانیست که بخصوص با دولتهای خاتمی و بخصوص این یکی روحانی؛(چه اسمی!) وبال گردن اقتصاد ایران شده که با آخرین حربه یعنی FATF قرار است نفسش را بگیرند. در فرانسه قانونی است که اگر کارخانه ای پس از خصوصی شدن ورشکست شد نمی توان آنرا دوباره به دولت بازگرداند. در انگلستان گویا اینطور نیست و قطارهای دولتی که پس از خصوصی شدن افتصاح بار اوردند دوباره دولتی و اخیرا شنیده شد خصوصی شدند. اصل ۴۴ قانون اساسی بنا دارد منابع تولیدی را خصوصی کند. نتیجه همینی است که می بینیم. از رشت الکتریک تا نیشکر ۷ تپه و فولاد اهواز و تولید برق و هواپیمایی و راه آهن و صنایع نفت و غیره. و اینهمه در سیاست درهای باز واردات و فساد ارزی و غیره.
ورشکستگی سیاست خصوصی سازی بیش از این اثبات لازم ندارد. اما این ها فقط روی همین خصوصی سازی پا می فشارند. سیاستی که در کشورهایی که طبقه ی بورژوازی گردن کلفتی دارد مانند ایتالیا زمینگیر شد و باقیمانده های فیات هم در دست دیگران و صهیونیست ها قرار گرفت و از ایتالیا رفت. در ایران که بورژوازی خلق الساعه از یک قشر بیسواد ابله مفتخور سرمایه دار سوداگر و قاچاقچی و دلال تشکیل شده، آن خصوصی به این اختصاصی تبدیل گشته که باید برایش واژه و ادبیات سیاسی اقتصادی تازه ای بسازیم. اما اینها از خر شیطان پایین نمی آیند که هیچ، توطئه و خرابکاری هم می کنند. در روبناها تغییرات مردمی مشهود است. اما زیر بنا را چه کنیم که تغییر دادنش از سوراخ این مجلس نمی گذرد؟ چپگراهای مفنگی هنوز در عهد بوق سیر می کنند و فقط روی یک نت جدا سازی سیاست از مذهب ساز میزنند.
اتفاقا سیاستمدارانی که اینکار راکردند شدند امثال فریدون جان! یعنی چشمها را باید به انتخابات مجلس دوخت؟ آب کشور را کشیدند و روستاها را سوزاندند و کارخانه ها را بستند. روی آتش پنهان قومیت فوت کردند. گرانی و بدبختی و فحشا براه انداختند و سینما در اختیارش گذاشتند. کشور را پنهان مین گذاری کردند. در تلویزیون کثافتی چون کامی جان که سراغ بلحاج به لیبی رفته بودچاپلوسی کند گذاشتند. در سازمان اتمی هم ضالحی سرکار آمد که بدو به لیبی رفت تا به کشتارگاه ناتو سلام کند. گرچه به کمک بحران خود سرمایه داری جهانی و جنگ و دعوای درون آنها وضع در ایران هم برگشت اما راه مقاومت از سنگلاخی پر از خرابی و مین گذاری ها میگذرد. دانشگاه ها جوش می زنند و لازم است و کافی نیست.
|