موضوع از آنجا شروع شد که کمیته مسابقات AFC (کنفدراسیون فوتبال آسیا)، پس از سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی، بهانهای واهی به دست آورد تا تیمهای ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان باشگاههای آسیا را از میزبانی دیدارهایش، محروم سازد. پس از این تصمیم بود که موجی از اعتراضات و ادعاهای استقلالطلبانه و ملیگرایانه در بین مسئولین ورزشی و فدراسیون فوتبال و مدیران باشگاهها به راه افتاد تا جایی که AFC را تهدید به کنارهگیری از بازیها کردند.
پس از این اعتراضات، جلسهای بین مدیران باشگاههای ایرانی حاضر در مسابقات و مسئولین AFC برگزار شد و در شرایطی که همه انتظار داشتند یا کنفدراسیون فوتبال آسیا از تصمیم زورگویانه خود کوتاه بیاید و یا اینکه باشگاههای ما قاطعانه انصراف خود را اعلام کنند، به ناگاه خبر آمد که تیمهای ایرانی موافقت خود با برگزاری بازیهای مرحلهی پِلِیآف لیگ قهرمانان باشگاههای آسیا در کشور ثالث را پذیرفتهاند و دور رفت بازیهای مرحله گروهی نیز تیمهای ایرانی باید مهمان رقبای خود باشند تا مسئولین آسیایی زمان کافی برای بررسی شرایط میزبانی ایران در دور برگشت را داشته باشند.
تلخترین جای ماجرا آنجا است که وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال و همچنین باشگاهها، با افتخار چنین ذلتی را پذیرفته و آن را یک توافق و پیروزی بزرگ برای دیپلماسی ورزشی کشور میدانند.
آنچه گفته شد، نمونه و اِشِلی کوچک بود از سیاست خارجی و دیپلماسی این سالهای کشور...
وقتی مثل آب خوردن، میراث هستهای خود که ثمره ابتکارات، فداکاریها و جانفشانیهای جوانان این آب و خاک بود را پای میز مذاکره باختیم و به برجامِ بدفرجام تن دادیم و در نهایتِ حماقت یا خیانت همراه با وقاحت، آن را یک توافق بُرد–بُرد نامیدیم، باید این توقع را داشته باشیم که در دیگر صحنهها از جمله فوتبال هم، سرمان را ببرند و صدایمان در نیاید.
همانطور که پس از لغو میزبانی ما توسط کمیته مسابقات AFC، دل خود و هواداران فوتبال را به جلسه با دبیر کل کنفدراسیون فوتبال آسیا خوش کردیم، وقتی برنامه جامع اقدام مشترک، توسط آمریکا پاره شد نیز چشم امید مردم را روانه اروپا و جلسات و تماسهای تلفنی و عکس و سِلفی با سران کشورهای اروپایی و البته چین و روسیه کردیم. هر چند در هر دو مورد میدانستیم نه دبیرکل و نه اروپاییها + چین و روسیه، کارهای نیستند.
ما سالهاست به دنیا نشان دادیم که فقط لب و دهان هستیم و در عمل، شهامت دفاع از استقلال و عزت ملی خود را نداریم. وقتی به راحتی در برابر خواستههای استکبارانه و یکطرفه ۱+۵ و البته در رأس آن، آمریکا، کُرنش کردیم، خیلی دور از ذهن نبود که در برابر کنفدراسیون فوتبالی که زیرمجموعه همان نظم ظالمانه ساخته و پرداخته امثال ۱+۵ هستند نیز ذلیلانه تن به خِفت میدهیم. در واقع آنچه در کوالالامپور مالزی رخ داد، ادامه آن چیزی است که در وین اتریش به وقوع پیوسته بود.
در پایان ذکر این شباهت فوتبالی و سیاسی نیز خالی از لطف نیست که هر دو برجام (هستهای و فوتبالی)، ریشهای در حمله به دو سفارتخانه دارد؛ تحریمهای سنگین نفتی و بانک مرکزی، پس از حمله احمقانه به سفارت انگلیس که بهانه برای اجماع جهانی علیه ایران را به دست روباه پیر داد، آغاز شد و نهایتا برای فرار از آن تحریمها، طی یک پروسه مذاکرات فرسایشی تن به برجام هستهای دادیم؛ برجام فوتبالی نیز پس از آن اتفاق افتاد که چند سال پیش، عربستان سعودی، به بهانه حمله به سفارتش در تهران، AFC و ما را مُجاب کرد که بازیهای رو در رو را در زمینی بیطرف برگزار کنیم.
وقتی رقبا چنین تجربهای از عقبنشینی ما دیدهاند، طبیعی بود که این بار با توپی پُر برای لغو کل میزبانیهای ما به عرصه بیایند. اما همانطور که سرانجامِ برجام هستهای، تحریم بیشتر و رکود و بیکاری و تورم و ... شد، اگر با همان دست فرمان جلو برویم، برجام فوتبالی نیز در آیندهای نزدیک، به حذف ما از فوتبال آسیا و جهان خواهد انجامید.
به امید آن که مسئولین ورزشی ما از عاقبت کُرنش سیاسی در برابر زورگوییهای خارجی درس بگیرند و صنعت فوتبال را که از آخرین دلخوشیهای این مردم رنجکشیده است، به سرنوشت صنعت هستهای گرفتار نکنند.
|