تحلیل «مینا ورشوچی» که با بازنشر و تایید مهناز افشار مواجه شده، چند کلید واژه مهم را در خود دارد: انحصار، هنر، مردم و فراموشی.جملات گلپا را هم بخوانید تا درباره این قضاوت و حکم صادر کردن، کمی گپ بزنیم.
درباره انحصار که خوب... در اکوسیستمی که درباره آن حرف میزنیم، معادل مناسب تری برایش وجود دارد. مکانیسم سرسام آوری بنام مجوز، پروسه ای طولانی برای مجاز شدن و تحمل انواع تعهدنامه ها. این انحصار نیست خانم ورشوچی، تحقیر است.
تهدید و بازخواست را هم به این امکاناتی که از آن برای فراموشی هنر قبل از انقلاب یاد کردید اضافه کنید.میدانید چاوشی بعد از خوزستان یا برای آلبوم ابراهیم چندبار بازخواست و احضار شد؟
برچسب «هنرمند حکومتی» (که معادل امروزی اش میشود "ماله کش"!)، در دوره های مختلف تاریخی روی بزرگان بوده. از شجریان تا ابتهاج وحالا چاوشی.جامعه بشری بر اساس اتفاقات اجتماعی،همسویی سلیقه ها ونوع عملکرد، این برچسب ها را میچسباند. که شجریان در دهه ۶۰ ماله کش است و در دهه ۸۰، چه گوارا!

هنر قبل از انقلاب فراموش شدنی نیست. با هیچ انحصار و رانت و خفقانی هم فراموش نمیشود. این نسلهای بشری اند که عوض میشوند و سلیقه هایی که بدیهی ست یک شکل و یک جور نخواهند ماند. بشر در جستجوی لذت و سرگرمی جلو میرود و آدمها قضاوت میشوند.
دسته بندی داخلی و خارجی برای هنرمند ایرانی آفت این روزهای ماست. خارجی ها فراری و منفور و داخلی ها، ماله کش و حکومتی! صدای من را از یک بدویت تاریخی میشنوید...
سوال مهمی دارم: چرا وقتی ابی درباره جنگ میخواند یا شادمهر ویدئوی «تقدیر» میسازد، قهرمان نسلها میشوند ولی اگر چاوشی یا فرزاد از جنگ و ایران میخوانند، هنرمند حکومتی و ماله کشاند؟! این سوال بسیار مهم و حائز اهمیت است. بسیار زیاد...
جدال اینستاگرامی مهشید و چاوشی و پیش کشیدن ماجراهای کنسرت عربستان و هنرمند پاسدار، بهانه خوبی شده برای جراحی بیشتر این جریان.
|